من بیشتر از تو به غم عشق دچارم
پنهان شدنت برده دل و صبر و قرارم
بعد از تو نمانده نفسی جان به تن من
یک لحظه بیا ای گُل نازم به کنارم
هم غم شده بعد از توخوراک شب وروزم
هم دوری ات انداخت ، شرر بر دل زارم
ای جان به فدای تو وفا جای جفا کن
من طاقت بی میلی معشوق ندارم
چندی ست که با چشم سیاه و مُژه ی فر
مانند اسیری به دو شمشیر شکارم
من خلق شدم تا که به دور تو بگردم
خورشید تویی ، من قَمَری روی مَدارم
روزگاریست که غم، هم نفسِ ما شده است (یاسررشیدپور)
تو ,غم ,دل ,، ,جان ,عشق ,از تو ,جان به ,من بیشتر ,به غم ,غم عشق
درباره این سایت